پرستوی سپید

دل نوشته های یک پرستو...

پرستوی سپید

دل نوشته های یک پرستو...

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خواب» ثبت شده است

خواب بد دیدم.. از نوع حرم نا امن ..

يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۱۲ ب.ظ

خوابیده بودم رو کاناپه وسط پذیرایی .. بالای اونجا همیشه نور خورشید تو بعد از ظهر افتاده و حسابی کیف میده واسه خواب جوجه ماشینی ای مثل من ..

ولی خواب این دفعه از دماغم در اومد با عرض شرمندگی!

خواب دیدم با نازنین رفتیم خونه خدا .. من داشتم نماز مستحبی می خوندم، نزدیک غروب بود و صف های نماز داشت تشکیل میشد..

حورا دوستمم بود ، انگار کاروان از آشناها بود فقط .. داشتم سلام نماز و میدادم که یه شرطه بد ذات سعودی اومد جلو زد بهم .. کسی که کنارم بود ایرانی بود بهم گفت نمازتو زودتر تموم کن پاشو برو .. من حول حولی سلام دادم نشستم که شرطه زد به دستم و مهر قایم شده تو دستم و دید و ازم گرفت !! ترسیده بودم .. نمیدونستم چیکار کنم ، مهر و انداخت تو یه پلاستیک که توش پر از مهر بود! انگار امروز کلی شیعه اذیت کرده بود ..

همینطور با اضطراب نگاش می کردم که دیدم رفت طرف نازنین ، نازنین داشت با یه عرب حرف می زد انگار و  عقب تر از من نشسته بود .. من پریدم رفتم پیشش وایسادم ، شروع کرد به سوال پرسیدن ، ناکس خوب فارسی بلد بود .. من تند نتد جواب میدادم که نه این سواد نداره ولش کن ، اما انگار فایده نداشت نمی فهمید و نمیخواست بفهمه ..

رفتم طرف حورا که بهش بگم یه کاری کنه نشسته بود تو صف نماز ، برگشتم دوباره سراسیمه دیدم نازنین و شرطه ها بردن!!! داشتم دق میکردم شروع کردم به گریه و زاری و داد و بیداد که نبرینش از خدا بی خبرا .. .. که مسئول کاروان منو گرفت و گفت آروم باش دختر اگه تو رم بگیرن ما نمیتونیم هیچ کاری کتیم .. صدات در نیاد ..

اونجا حرم امن الهی بود تو دستای یه مشت از حرم و اله و هر چه مقدسات بی خبر ..

و هنوز تا کسی نرفته باشه و ندیده باشه، این دشمنی عمیق رو درک نمی کنه ..